شناسهٔ خبر: 35965 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

˝موزه معصومیت˝ بیانیه‌ای برای روزگار سپری شده / موزه‌ای برای دیدن و شنیدن یک رمان

رمان ˝موزه معصومیت˝ یا ˝ موزه بی‌گناهی˝ نوشته اورهان پاموک نویسنده نوبلیست ترک همزادی هم دارد، موزه‌ای در قلب شهر تاریخی استانبول که دیدار از آن به‌مثابه ˝دیدن˝ و ˝شنیدن˝ رمان است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ اگر جیمز جویس شارح دوبلین و بورخس نویسنده بوئنوس‌آیرس باشند، پاموک رمان‌نویسی است که استانبول را همراه با نام خود روی نقشه ادبی ثبت کرده؛ موزه معصومیت در استانبول، بر اساس رمانی با همین نام از اورهان پاموک، پژوهشی مشروح است درباره میلی وسواس گونه برای جمع‌آوری اشیا. ایده این موزه سال‌ها قبل و وقتی پاموک نوجوان بوده به ذهنش رسیده که شرح مبسوطش را در دیباچه رمان آورده است.

ترجمه فارسی "موزه معصومیت" به‌تازگی در ایران منتشر شده است. این کتاب را مریم طباطبائی‌ها به فارسی برگردانده و نشر پوینده آن را راهی کتابفروشی‌ها کرده است. پیش‌ازاین نیز گلناز غبرایی ترجمه‌ای از این کتاب را با عنوان " موزه بی‌گناهی" از سوی انتشارات فروغ در کلن و در تابستان ۲۰۱۳ به انتشار رسانده بود.

برای آن‌ها که رمان موزه معصومیت را خوانده‌اند، دیدار از این موزه به‌مثابه "دیدن" و "شنیدن" آن رمان است؛  فضایی شبیه داستان آلیس در سرزمین عجایب دارد و در آن استانبول سه دهه‌ی پنجاه، شصت و هفتاد را می‌توان دید. زنان مدرن با کت و دامن‌های رنگین، موهای آراسته و کیف‌هایی که مزین به مارک شنل بودT ظروف نقره و عکس‌های قدیمی خانوادگی که به سیاق آن دوران گرفته شده‌اند.

پیشینه عمارتی که اکنون موزه معصومیت نام گرفته و بهار ۱۳۹۱ شمسی (۲۰۱۲ میلادی) افتتاح شده، به سال ۱۸۹۷ برمی‌گردد و برای تبدیل آن به موزه از یک معمار موزه آلمانی و افراد متخصص دیگر مشاوره گرفته شده است. پاموک با خلق موزه معصومیت در حدفاصل محله "بی اوغلی" و "چوکور جوما"در یکی از کوچه‌های فرعی پشت خیابان استقلال در استانبول رمان موزه‌ی معصومیت را از سایر رمان‌هایش متمایز ساخته است.

استانبول شهری تاریخی است. پر است از بناهای قدیمی و قلعه‌ها و مسجدهای بزرگ. در محله‌های مختلف آن می‌شود ساعت‌ها پیاده قدم زد و احساس خستگی نکرد. زیبایی ساحل مرمره و بناهای عظیم به جامانده از زمان امپراطوری عثمانی کافی است تا بهانه‌‌های مختلف برای سفر به آنجا داشته باشی. خیابان استقلال اما، قلب تپنده‌ی استانبول است. این خیابان بیش از هر جای دیگری در استانبول موردتوجه مسافران است؛ روزانه میلیون‌ها توریست در پی برندهای مختلف از آن می‌گذرند اما متأسفانه درصد کمی از آن‌ها موزه‌ی معصومیت را می‌شناسند. موزه‌ای که با سرمایه‌ی شخصی اورهان پاموک نویسنده نوبلیست ترکیه ساخته شده و رازدار انسان‌های عاشق دهه‌ی پنجاه در استانبول است.

موزه‌ای شگفت‌انگیز

پاموک همه‌چیز را در موزه جمع‌آوری کرده؛ اشیا، مناظر و عکس‌هایی که در رمان تشریح می‌شوند، در موزه به نمایش گذاشته شده‌اند. او به دنبال خانه‌ای گشته که به فضای خلق‌شده در داستان شبیه باشد و بالاخره آن را در محله چوکور جومای استانبول یافته است. یک خانه دوطبقه مربوط به اواخر قرن نوزدهم. محله‌ای که در دوران عثمانی قلب تپنده‌ی اقتصاد عثمانی بوده است. محلی برای تجارت ثروتمندان خاورمیانه، شمال آفریقا و ترکیه. اما ظاهراً پس از سقوط امپراطوری عثمانی همه‌چیز در آن تغییر می‌کند چراکه جمهوری مدرن ترکیه در آغاز بسیار فقیر بوده است.

پاموک در این داستان به فکر روایت یک داستان رمانتیک نیست. او در خلال این داستان استانبول را شهری در حال گذار از سنت به مدرنیته ترسیم می‌کند که بین آزادی‌های زندگی مدرن و سنتی‌اش همزیستی دشواری وجود دارد. آنچه نویسنده ترک ساخته، چیزی شبیه استادیوم فوتبال یا سینما نیست؛ شاید این موزه نمایان‌کننده زندگی قشر وسیعی از مردمانی باشد که در آن دوران زیسته‌اند.

پاموک به گفته‌ی خود می‌خواهد تأثیر شگرف زمان بر مکان را به مخاطب هدیه کند. این یعنی خیلی چیزها در گذر زمان تغییر می‌کنند و باید مکان و مأوایی برای ثبت آن‌ها وجود داشته باشد. اساساً رسالتی که مجموعه‌داران، کلکسیونرها و موزه‌داران خصوصی بر دوش خود دارند، همین است.

موزه معصومیت پر از چیزهایی است که مدام در حال بر هم زدن مرزهای واقعیت و خیال ما هستند. این اشیا سندی آشکار برای اثبات تعلق‌خاطر یک عاشق به معشوق‌اند و شاید "آرامگاهی برای عشق ازدست‌رفته"اش باشند.

پاموک تأکید می‌کند که هر دو ایده یعنی رمان و موزه در دل هم رشد کردند. در این باره می‌گوید: "موضوع این نبود که من یک کتاب موفق نوشته باشم و بعد فکر کنم که حالا می‌توانم موزه‌ای هم بر مبنای این کتاب درست کنم. وقتی دخترم کوچک بود هر روز او را به مدرسه می‌بردم و هر روز از برابر یک ساختمان عبور می‌کردم که نبش یک خیابان قرار داشت. ناگهان، یک روز، فکری عجیب به سرم راه پیدا کرد که داستانی درباره این خانه بگویم. به همین دلیل آن را خریدم و شروع به نوشتن کردم."

چیدمان موزه

موزه چیدمانی شگفت‌آور دارد. ۸۳ بخش موزه منطبق بر ۸۳ فصل رمان طراحی شده‌اند. نکته جالب آنجاست که پاموک صرفاً در هر بخش به بازنمایی آنچه در کتاب نوشته شده بسنده نکرده است. هر بخش تصویری از استانبول می‌دهد و حال و هوای یک زمان معین را تداعی می‌کند که داستان در بسترش روایت شده است. هر دوطبقه به‌گونه‌ای طراحی شده که بیننده از هر نقطه بتواند به تمام زوایای آن طبقه تسلط داشته باشد.

روی یکی از دیوارهای موزه، ۴۲۱۳ ته سیگار نصب شده که زیر هر کدام‌شان قصه‌ای، ماجرایی، تاریخی به چشم می‌خورد. این دیوار انگار یک‌جور تقویم است. اگر کتاب را هم نخوانده باشید با خواندن متن نوشته شده زیر هر ته سیگار می‌توانید بفهمید در آن لحظه فسون چه می‌کرده یا کمال موقع ملاقات او در چه اندیشه‌ای بوده است.

در بخش‌هایی از موزه معصومیت فیلم‌هایی نمایش داده می‌شود که در اواخر دهه پنجاه، شصت و هفتاد میلادی در استانبول تصویربرداری شده‌اند. فیلم‌های سیاه‌وسفیدی که فضای حزن‌آلود آن روزهای استانبول را برایمان تداعی می‌کنند. دوران حزن و دلتنگی که قهرمان داستان، کمال، به خیابان‌های استانبول می‌رفت. حضور در محله‌های فقیرنشین و دیدن تصویر معشوق در جای‌جای شهر باعث می‌شد او جغرافیای استانبول را به‌گونه‌ای دیگر کشف کند.

روی یکی از دیوارهای موزه، مجموعه‌ای از سینمای دهه شصت و هفتاد ترکیه نمایش داده می‌شود. پاموک می‌گوید این کار را برای ادای دین به سینمای ترکیه کرده است. سینمایی که در سال‌های نوجوانی‌اش به‌هیچ‌وجه موردتوجه طبقه روشنفکر و مرفه جامه نبوده است و در بسیاری مواقع به آن کم‌لطفی شده است.

تصاویری از خیابان استقلال، سینماهای مشهور آن سال‌ها، عکس‌های قدیمی‌ که پاموک در سال‌های نوجوانی خود از خیابان‌های نزدیک به محل فعلی موزه گرفته است و خیلی جزئیات دیگر که بر گرفته از رمان هستند موزه را به جهان عینی داستان برای ما تبدیل می‌کنند.

موزه معصومیت، برخلاف موزه‌هایی که داستانی بخش‌های مختلفشان را به هم پیوند نمی‌زند و صرفاً بخشی از اموال پادشاهان و سلسله‌های مختلف‌اند که بر اثر جنگ و خونریزی جامانده یا به غنیمت گرفته شده‌اند، سرشار از زندگی است. اشیای آن‌همه یا مربوط به زندگی روزمره دهه هفتاد مردم استانبول هستند یا اشیایی خیالی که پاموک آن‌ها را به‌صورت سفارشی ساخته است تا همه‌چیز در موزه و رمان با هم منطبق باشد. پاموک درباره آن‌ها می‌گوید:‌"توجه کنید که این اشیا دیگر خیالی نیستند. حالا بعد از ساختنشان آن‌ها واقعی هستند."

موزه معصومیت از جزئیات ریز و به‌هم‌پیوسته تشکیل شده است. قهرمان رمان موزه معصومیت تلاش می‌کند گذشته‌اش را در خاطرش نگه دارد. برای همین است که اشیا را نگه می‌دارد، می‌دزدد، انبار می‌کند به آن‌ها معنا می‌دهد و نام مجموعه بر آن‌ها می‌گذارد. خالق موزه معصومیت معتقد است که اشیا بسیار قدرتمندند. آن‌ها خیلی چیزها را به یادمان می‌آورند. پیدا کردن بلیت باطل‌شده سینما در جیب پیراهنی که سال‌ها قبل پوشیده‌اید، ممکن است شبی بی‌نظیر در زندگی‌تان را به خاطرتان بیاورد. آفرینش چنین موزه‌ای به قهرمان این روایت کمک می‌کند شهر و خودش را بهتر بشناسد. او موزه‌ای ساخته برای همه ما تا ببینیم که در آن، مکان به زمان تبدیل می‌شود.

انتهای پیام/

 

نظر شما